اینفوگرافیک | مبارزه، رمز ماندگاری
[ پنجشنبه 5 تیر 1393 ] [ 12:04 ب.ظ ] [
منتظران حضرت ]
[
نظرات() ]
منتظران حضرتاللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه |
آخرین مطالبنویسندگانلینک دوستانپیوندهاصفحات جانبیبرچسب هاسایت های کاربردیطراح قالب |
اینفوگرافیک | مبارزه، رمز ماندگاری
[ پنجشنبه 5 تیر 1393 ] [ 12:04 ب.ظ ] [
منتظران حضرت ]
[
نظرات() ] |
درباره وبلاگ![]() من چون گلی در دست تو کاش مرا پرپر کنی بر رشته های معجر زهرا قسم سید علی خنجر به حنجر میزنم گر تو هوای سر کنی ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ مگر نه اشک، زیباترین شعر و بیتاب ترین عشق و گدازانترین ایمان و داغترین اشتیاق و تبدارترین احساس و خالصترین گفتن و لطیفترین دوست داشتن است که همه، در کوره یک دل، به هم آمیخته و ذوب شدهاند و قطرهای گرم شدهاند!!! من تنها چیز از خویش که به پاکی اش ایمان دارم همین اشک هست ، این معجون پاک را به مولایم تقدیم میکنم!! ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ من صبورم اما بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند می ترسم . . . من صبورم اما آه... این بغض گران صبر نمی داند چیست... ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ کمی به سابقه ام دروغ می گویم به دوستانِ مسابقه ام دروغ می گویم اگر حقیقتم برایت تلخ است نرو ، به ایست... برایت دروغ می گویم فقط کمی، اندک... به قدرِ رفع نیاز به آن حقیقتِ قدیم... دروغ می گویم گران اگر می خرند دروغ مرا چرا که راست؟ فقط دروغ می گویم به آشنا و غریب و هر که می رسم که هیچ به قابِ عکسِ خویش ... دروغ می گویم به آسمان و زمین این جهان ...حتی به منشی دفترِِ شیطان دروغ می گویم دروغ که می گفتم دلم فقط می لرزید اگر بگویم راحت بود... بدان دروغ میگویم ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ من می نویسم “كانال”… سرمایی ها یاد كولر می افتند، دیپلمات ها یاد سوئز، رسانه ای ها یاد تلویزیون اما دل دار ها یاد “حنظله” می افتد، یاد “كمیل”. ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ سالهاست که از سقف نگاهمان اب می اید تو که بیایی از این خانه خواهم رفت. یامهدی ادرکنی ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ یاد دردناک ترین درد زمین افتادم یاد درد مند ترین فرد زمین افتادم عصر جمعه شد بار دگر در یادم یاد دلتنگ ترین مرد زمین افتادم اللهم عجل لولیک الفرج ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ رویای تنها چراغ های کوچه پرپر گشتند ... سپیده پنجره را شست ... نسیم سرد برخاست ..... آه . صبح شد .... شب رفت و دیشب شد ... فردا آمد و امروز شد ....... (( ع.ش )) ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ گاهی چه زود دیده درگیر می شود گاهی دلی نمک نخورده نمک گیر می شود گاهی هوای دنیا چه دل گیر می شود گاهی چه زود غصه فراگیر می شود گاهی چه زود دیر می شود گاهی که انتظار تقصیر می شود گاهی که از خیانت تقدیر می شود گاهی چه زود سیل اشک سرازیر می شود گاهی که دل از دست دیده دلگیر می شود گاهی چه زود پرنده اسیر می شود گاهی که طعمه نصیب شیر می شود گاهی چه زود دیر می شود گاهی که دل زنجیر می شود گاهی که عشق تفسیر می شود گاهی چه زود شعله خاموش می شود گاهی چه زود قصه فراموش می شود گاهی که خورشید رنگ سیب می شود گاهی که گرگ زمانه نجیب می شود گاهی چه زود دیر می شود گاهی که سکوت تدبیر می شود گاهی که نیاز تقصیر می شود گاهی چه زود دیر می شود گاهی که خدا نزدیک می شود گاهی که لطف عجیب میشود ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ من زنده بودمـ اما:انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها،تنها بجرم این که ـ اوسر سپرده می خواست ،من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر ـوقتی غروب می شد گویی بجای خورشید ،من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد ـوقتی غروب می شد کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ساحل چشم من از شوق به دریا زده است چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟ آشنا،پشت سرت مختصری هم داری؟ منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟ منتظرهات بمیرند،میایی آقا؟ به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست دارد از جاده صدای جرسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست یوسف گم شده، ای اهل حرم! آمدنی ست ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد____خود این خلاصه غمهای روزگار من است ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ خ م ی ن ی در خمینی و خامنه ای مشترک است؛ یعنی من هر وقت می نویسم خامنه ای در دل خود خمینی هم دارد. اما خامنه ای یک «الف» یک «ها» از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود «آه»... و ما اجازه نمی دهیم آه حضرت ماه گره بخورد به سینه چاه. ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ وقتی دستنوشتههای چمران را میخواندم، آنجا که میگوید «خدایا! آنقدر سجدهام را طولانی میکنم تا مهرههای کمرم بشکند؛ آنقدر میایستم تا پاهایم فرسوده شود» آن روز عاشقش شدم. اكنون پاهایم شکسته و تنم هزار پاره است. اكنون قلم برنداشتهام که خودنمایی کنم؛ میخواهم با شهیدان عهد محکمی ببندم. من از دنیایی برگشتهام كه سالهاست در حسرت آن لحظههای كوتاه زندگی در آن، زندگی میكنم. هنوز پاهایم، بند دنیاست؛ اما دوستانی دارم كه دست در دستشان، امید لقای بهشت را در وجودم زندهتر میكند. عقدهها رفتند و علّت مانده است... در گلویم حاج همت مانده است... ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ یا علی، امروز تنها مانده ایم در هجوم اهرمن ها مانده ایم یا علی، شام غریبان را ببین مردم سر در گریبان را ببین گردش گردونه را بر هم بزن زخمهای كهنه را مرهم بزن حیدرا یك جلوه محتاج توأم دار برپا كن كه حلاج توأم جلوه ای كن تا كه موسایی كنم یا به رقص آیم مسیحایی كنم یك دو گام از خویشتن بیرون زنم گام دیگر بر سر گردون زنم گام بردارم، ولی با یاد تو سر نهم بر دامن اولاد تو شیعه یعنی شرح منظوم طلب از حجاز و كوفه تا شام و حلب شیعه یعنی یك بیابان بی كسی غربت صد ساله بی دلواپسی شیعه یعنی صد بیابان جستجو شیعه یعنی هجرت از من تا به او شیعه یعنی دست بیعت با غدیر بارش ابر كرامت بر كویر شیعه یعنی عدل و احسان و وقار شیعه یعنی انحنای ذوالفقار از عدالت گر تو می خواهی دلیل یاد كن از آتش و دست عقیل جان مولا حرف حق را گوش كن شمع بیت المال را خاموش كن این تجملها كه بر خوان شماست زنگ مرگ و قاتل جان شماست شیعه یعنی وعده ای با نان جو كشت صد آیینه تا فصل درو شیعه یعنی قسمت یك كاسه شیر بین نان خشك خود با یك اسیر گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم از قلم نقش مركب خوانده ایم سوره ها خواندیم بی وقف و سكون كس نشد واقف به سر "یسطرون" تا به كی در لفظ مانی همچو من سیر معنا كن چو هفتاد و دو تن شیعه یعنی عشقبازی با خدا یك نیستان تكنوازی با خدا شیعه یعنی هفت خطی در جنون شیعه توفان می كند در كاف و نون شیعه یعنی تندر آتش فروز شیعه یعنی زاهد شب، شیرروز شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد شیعه یعنی تیغ، تیغ موشكاف شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف شیعه یعنی سابقون السابقون شیعه یعنی یك تپش عصیان و خون شیعه باید آبها را گل كند خط سوم را به خون كامل كند خط سوم خط سرخ اولیاست كربلا بارزترین منظور ماست شیعه یعنی بازتاب آسمان بر سر نی جلوه رنگین كمان شیعه یعنی امتزاج نار و نور شیعه یعنی رأس خونین در تنور شیعه یعنی هفت وادی اضطراب شیعه یعنی تشنگی در شط آب شیعه یعنی دعبل چشم انتظار می كشد بر دوش خود چل سال دار شیعه باید همچو اشعار كمیت سر نهد برخاك پای اهل بیت(ع) یا فرزدق وار در پیش هشام ترك جان گوید به تصدیق امام مادر موسی كه خود اهل بلاست جرعه نوش از باده جام بلاست در تب پژواك بانگ الرحیل می نهد فرزند بر دامان نیل نیل هم خود شیعه مولای ماست اكبر اوییم و او لیلای ماست ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ (( فرازی از زیارت عاشورا )) بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیكَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِكَ علیكَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتكم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین عاشقان حسین(ع) التماس دعا آرشیو ماهانهآرشیو موضوعی |
[ طراح قالب:
صالحون |
Theme By salehon.ir
| rss ] |